سه نقطه...

می‌دانی! آخر با "سه نقطه" شروع شد...

سه نقطه...

می‌دانی! آخر با "سه نقطه" شروع شد...

سه نقطه...

برای نگفتن و نشنیدن و ندیدن خیلی کارها می‌شود کرد، امّا من بهتر از ... نیافتم!
...های درد
...های اشک
و ...های سکوت

پیام های کوتاه
  • ۲۸ تیر ۹۲ , ۱۵:۴۶
    آه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

سکوتــ میکنمــ ...

بگذار حرفــ ها آنقدر یکدیگر را بزنند تا بمیرند ...

!!!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۱ ، ۲۲:۵۲
مبارز

بسم رب المعشوق

 

... با سه نقطه شروع شد.

... همیشه با سردرگمی و پیچیدگی سراغم می‌آید

... سخت است

... به قول رفیقم:« نگاه‌ات در نگاهم می‌افتد / سپاهی به جان سپاهی می‌افتد»

... اصلأ رفیقم نبود

... یعنی از اوّل نبود

... بعدأ شد

... شد شد شد

... با سه نقطه شروع شد شد شد

... کوچک بودم، کوچکتر از حالا، که یواش یواش آمدی

... نیامدی

ولی آمدی

یعنی من آوردمت

و امان از من و منیّت

-« این قدر نگویید من؛ من جلوه شیطان است.»

کار من نبود، کار او بود

در تقدر من بود که مُسخرش شوم

یعنی مقدّر شده بود

یعنی جبر !!!

یعنی سلب اختیار !!!

جبر،جبر،جبر ... (و باز هم سه نقطه)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۱ ، ۲۲:۴۴
مبارز