خزعولات
بسم رب المعشوق
... با سه نقطه شروع شد.
... همیشه با سردرگمی و پیچیدگی سراغم میآید
... سخت است
... به قول رفیقم:« نگاهات در نگاهم میافتد / سپاهی به جان سپاهی میافتد»
... اصلأ رفیقم نبود
... یعنی از اوّل نبود
... بعدأ شد
... شد شد شد
... با سه نقطه شروع شد شد شد
... کوچک بودم، کوچکتر از حالا، که یواش یواش آمدی
... نیامدی
ولی آمدی
یعنی من آوردمت
و امان از من و منیّت
-« این قدر نگویید من؛ من جلوه شیطان است.»
کار من نبود، کار او بود
در تقدر من بود که مُسخرش شوم
یعنی مقدّر شده بود
یعنی جبر !!!
یعنی سلب اختیار !!!
جبر،جبر،جبر ... (و باز هم سه نقطه)
جبر فرمول های مشکلی داشت و دارد
هیچ وقت از پسش برنمیآمدم، میآمدم ولی نمیآمدم
اصلش میآمدم اما بعد پشیمان شدم و دیگر نیامدم!
تنفس
زندگی
نبض
قلب
علائم حیاتی...
شوک شوکشوک
خدا را شکر
زنده شدی ؛ زنده شدم
برگشتی ولی کاش واقعأ برمیگشتی
برمیگشتی به سویم
برمیگشتی به سویم
نه
برمیگشتم به سویت
برمیگشتم به سویت ... (و باز سه نقطه)
مادرم همیشه میگوید:
با خدا باش و پادشاهی کن
بی خدا باش ، هرچه خواهی کن
چه جملات زیبا و تلخی
هععیی...هععیی...هی هی هی
استاد میگفت: این نفس های از سر دلتنگی و از ته دل ذکر خداست.
و خدا معشوق اول و آخر همه ماست...
چه جملات قشنگ و شیرینی
شیرینی... وای که من عاشق هستم... میمیرم برایش.................!!!!!!!!!!!
کاش او هم میمرد برایم
زمین و زمان ، عرش و فرش
بی راه و با راه ، بی معنی و با معنی
دنــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــــــــا!!!
دیوانه و عاقل ، خوب و بد
زشت و زیبا ، مراد و مرید
وصال و انقطاع ، احسان و... من
فــــــــــــریــــــــــــــــــــــــــــــاد!!!
جای سیلی
شنبه
یکشنبه
...
پنجشنبه و جمعه
سه نقطه و شروع
و چه ارتباط دیوانهواری
"هدف" تنها چیزی است که اگر تا صبح بنویسم و بخوانی
به آن نمیرسی، پس دنبالاش نباش
البته بد هم نیست
حداقل نظر خودم این است که بد نیست
هر کسی میتواند ، شاید هم نتواند
و تازه بحث بر سر توانستن و نتوانستن و مسئله کدام است؟! بود که شروع شد:
......................
در وجودم خلأ نبود که کم کم به وجود آمد...
یعنی تو
آره خود تو و نه کس دیگری
اگر میگویی این را که ممکن است هر کسی بخواند و فکر کند که مخاطب این تو متنات است
جوابت میدهم: داری پای عقل و منطق را به میان میکشی. در مرام ما فقط جنون جای دارد
جنون و بس
چشمهایت بارانی شد ؟!
احسنت! داری ایدهآل میشوی؛ یک مجنون تمام عیار...
حال دیدی فقط مخاطبم تویی
خود تو ؛ یعنی همان سه نقطه ها...
غریبی میکردی، من هم
شوخی پنداشتمات، گمانم تو هم
هر دو سخت اشتباه میکردیم
1 روز
2 روز
3 روز
1 ماه
2ماه
3ماه
1 سال
2 سال
3 سال
عمری است برای خودش
کم نیست، شایدم هم هست ولی مگر اهمیّتی دارد؟!
در این نقطه بود که شروع شدی
منظورم دقیقأ این نقطه است: .
نقطه اوّل از آن سه نقطه معروف
آری معروف
همان سه نقطه که اسمت دارد
و این نقطه که نشانت دادم نقطه بالایی است که روی دو نقطه دیگر سوار است
که خلأ و حس سردرگمی و گیجی به وجود میآورد برای عاشقات
من ماندم و یک دنیا سنگینی روی...
روی...
نمیدانم روی کجا! اما یقینأ روی دلم نبود
آدمی رو به رشد و یا شاید رو به سقوط
و فرصت ها گذرا
پشت به کودکی و رو به قبر در حرکت
تو خیلی خوب و خوشحال(شـــــــــاید)
من خیلی... من هم خیلی خوب و خوشحال!
من و تو ، تو و من
باز همان قصه تکراری من و تو و یا در آخر مــــــــــــا
آخ! کاش
عامل دلتنگی ام را میشناختم
کاش در قید فاصله و اذن نبودم
جالب جالب جالب
گرگ را از هر طرف بخوانی گرگ است
ولی تا به حال از بالا یا پایین هم خواندهاش؟!!
تمام معارف قرآن در نقطه بای بسم الله است
یعنی این نقطه:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
یکی از آن سه نقطه
سه رمز ...
«من از دل هر ذره (هر نقطه) خورشید بیرون میکشم»
دلـخوشی دلخوشی دلخوشی ...
دلخوری دلخوی دلــخوری ...
اصلأ
دل دل دل ...
و
تکرار و تکرار و تکرار
خسته شدم از این همه تکرار
آن شب دعا میکردند؛ همه
برای آمرزش گناهان امّا من برای ما
در نماز، دعای قنوتم اللهم الرزقنی... است
و در سجده آخر
یا لطیف! الرحم عبدک العاشق
زیادی شعاری شد، شاید باور نکنی...
بدان
بدان روزی جای این سه نقطه ها
نام تو جای میگیرد...
(یعنی کاش جای بگیرد...)
با متنت اشک ریختم
یعنی منو به اشک وا داشت
غیر اشک کاری از دستم بر نمی اومد
احسنت به این قلم