من یک مرد خسته از جنگ برگشته هستم!
جنگی که من تنـــــــــــها باید از پس همهاش بربیایم...
جنگى که از ساعت 7صبح هر روز
شروع میشود و تا یکى دو ساعتى قبل از خواب که به خانه برمیگردم ادامه دارد.
جنگ من با گرگهایى است که ظاهرشان عین خودم است و میخواهد حق مرا بخورند.
جنگ با روباههاى آرایش کرده است که زیرکانه میخواهند با رژه رفتن در بازار حواس مرا از کارم پرت کنند و به خودشان جلب کنند.
جنگ من با عجله باطنى خودم است
که میخواهد راه صد ساله را یک شبه طى کند.
جنگ من بالا و پایین بسیـــــــار دارد...
جنگ من تنها براى کسب یک لقمه نان حلال نیست!
جنگ من براى کسب اعتبار و احترام و روزى فراوان است.
که انشاالله به دستاش میآورم...
پینوشت: "جنگ من"! دوستات دارم !!!